یه روزی یه دوستی یه چنل زد واسه خونواده ی خفن مجازیمون، که از دلم میخوادامون بنویسیم. بنویسیم و بخوایمشون اونایی رو که شدنی ان و خیآل کنیم اونایی که غریب ترن..

الآن بیشتر از هرچیزی دلم میخواد شروع کنم به نوشتن هرچیزی که دلم میخواد، بنویسش توعم=]

با رسیدن تک تکشون چشآت درخشان میشه یهو^^

دلم یه روزی رو میخواد که ببینم حال دوروبریام خوب نه حتی، رو به راهه ولی..

دنیآ؟جواب بده.

دلم یه فنجون قهوه میخواد با دال

یه پیاده روی خفن با تو که منجر به بستنی بشه=)

Faziinevis.blog.ir

به وقت زمونی که هیچوقت نفهمیدم صبحه یا ظهر_ آخرین جمعه ی مرداد نودوهشت_