​​​​​​کسی جز خودم اینجا مخاطبم نیست. نباشه شاید هیچوقت. 

دنبال کسی نیستم که بخونه منو، درواقع دنبال هیچی نیستم. فقط کمی تلاش دوباره برای چفت هم چیدن کلمه ها، شاید که دوباره قدرت پیدا کنم و خودکار دستم بگیرم. تواناییشو داشته باشم دوتا جمله سرهم کنم واسه اونی که همیشه میگه تو خوب مینویسی کمکم کن پیام فلانی رو جواب بدم و من با یه لبخند قلمبه میگم روم حساب نکن=]

آدم اونجایی به لذت حقیقی نوشتن دست پیدا میکنه که دل بکنه از توجه بقیه، از اینکه کی حواسش بهم هست و کی نه، رهآش کن بره رئیس

فارغ از همه ی اینا، چون قرار نوشتنمون باهم بود، چون میخوام دوباره بنویسم با اینکه حتی شاید فردا پشیمون شده باشم، اما با این وجود فکر میکنم که دختری از جنس باد که اولین مخاطبمه لعنتی=]

و رویای سبز 

اینجا همراهمن🌿

دلگیرم از این شهر گرم حتی نه، داغ واقعا

یکم صدای موج طلبکارم از دنیا امروز